
هادی معصومدوست
رمان تازهام که تمام شد، تصمیم سختی بود. نشر کاغذی یا انتشار مجازی؟ پیش از این سه رمان به صورت کاغذی با سه ناشر محترم چشمه، ققنوس و نیلوفر منتشر کردهام. برای من همیشه ادبیات بخش جداییناپذیر از زندگیام بوده با این حال هیچگاه حیات اقتصادی و اجتماعیام به آن وابسته نبود. نوشتن این رمانها وقت و توان زیادی از من گرفت ولی هیچگاه از آنها نه توقع معروفیت داشتهام و نه حتی بخشی از امورات زندگیام را با آن گذراندهام. ادبیات عشقی است شخصی که حالا فهمیدهام از آن گریزی نیست و این عشق در ارتباط با مخاطبینش به بلوغ میرسد.
انتشار کاغذی کتاب همیشه با پروسهای طولانی همراه بوده؛ گپ و گفت با ناشر، دریافت مجوز و قرار گرفتنهای طولانی در نوبت چاپ که در بهترین حالت بیش از یک سال بین نویسنده و مخاطبش فاصله میاندازد، گاه دو تا سه سال. از سوی دیگر این تیراژهای محدود، کتاب را در اختیار تعداد اندکی از مخاطبین ادبیات داستانی قرار میدهد. هنوز تعداد زیادی پیام دریافت میکنم از عزیزانی که در شهرهایی جز تهران زندگی میکنند و رمانهای قبلیام را نمیتوانند در کتابفروشیها پیدا کنند. با این تیراژهای پانصد و هزارتایی تعجبی هم ندارد. برای من داشتن سه رمان چاپی یا چهار اثر که پشت ویترین معدود کتابفروشیها باشد فرق چندانی ندارد، دستاورد جدیدی نخواهد بود و هیچ تاثیری در زندگیام نمیگذارد. ولی خوانده شدن این رمان، آسان در اختیار مخاطب قرار گرفتن و ارتباط مستقیم با آنها تجربهای است که در احوالاتم موثر خواهد بود. سه سال از عمر من صرف نگارش این رمان شد. رمانی که عزیزترین است برای من. شخصیتهایی که سالها با آنها زندگی کردهام و مثل انسانهایی حقیقی به زندگیام اضافه شدهاند؛ از آنها تاثیر گرفتهام، آزرده شدهام و شبهایی اشکهایم بیاختیار برای سرنوشتشان سرازیر بودند. تصمیم آسانی نبود انتشار مجازی آن. ولی به نفع مخاطب و داستان، این تصمیم را گرفتهام. این رمان را در همین صفحه رایگان منتشر میکنم، از شیر مادر حلالتر برای آنهایی که ادبیات را دوست دارند و میدانند مرتبهاش جایی بالاتر از زندگی است.
این رمان ناشر ندارد، شما ناشر آن باشید. این صفحه را معرفی کنید و لینک دانلود کتاب را به دست اهلش برسانید. این مهمترین لطفی است که در حق نویسنده و این رمان میکنید. اگر آن را دوست داشتید در موردش بنویسید و در اینستاگرام و یا در همین صفحه به دست من هم برسانید. این رمان را فقط به نفع همین ارتباط بیواسطه به صورت مجازی منتشر میکنم و شاید ادامه مسیر حرفهایام را معلوم کند.
همیشه باورم این بوده هر داستانی در همان صفحات اولیه تکلیفش را با مخاطب روشن میکند. اگر وعده دهنده نباشد مخاطب حق دارد از ادامه منصرف شود. من، شما را وعده میدهم به این عشق بازی.
سایر آثار

نشر ققنوس

نشر چشمه

نشر نیلوفر